هدف: پژوهش حاضر بر آن است که تجربه ی زیسته ی زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی را به صورت کیفی مورد مداقه قرار داده تا بتواند از فرآیند زیسته ی آنها الگو یا مدلی بومی استخراج کرده که دیگر زنان سرپرست خانوار نیز بهره ببرند.
روش پژوهش: جهت انجام مصاحبه، از روش نمونه گیری گلوله برفی استفاده شده است. مصاحبهها به صورت حضوری و تا رسیدن به نقطه اشباع توسط محقق انجام شد. از این رو پژوهشگر تا مرحله ی اشباع نظری با 13نفر زن سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی مصاحبه انجام داده است.
یافتهها: بصورت کلی 157کد باز، 42 محوری ، 10 کد انتخابی و یک پدیده ی مرکزی از مصاحبههای استخراج گردید. نتایج حاصل نشان داد در شرایط ساختاری، حاکم بودن فرهنگ جنسیتی، تعهدات طاقت فرسا، نامناسب بودن شرایط اشتغال با نیازهای زنان سرپرست خانوار تأثیر به سزایی در پیشرفت یا عدم پیشرفت ایشان داشته است. شرایط زمینه ای، فقدان همسر، مسئولیت فرزندان و تأمین نیازهای معیشتی خانواده و عوامل شخصیتی مانند شکستن تابو یا نادیده گرفتن نظرات مخالف، در اغلب موارد و عدم امکانات زمینه ای در جهت توانمندی شرایط پیچیده ای را ایجاد کرده است و عوامل مداخله گری از جمله تسهیلات و امکانات برای زنان سرپرست خانوارو دریافت خدمات حمایتی از سازمانهای حمایت کننده تأثیر گذار بوده است.راهبردهایی در سطوح فردی از قبیل ادامه تحصیل یا شرکت درکلاس های آموزشی و فنی و حرفه ای، سطح خانواده ازقبیل حمایت خانواده، برنامه ریزی و مدیریت مالی و در سطح اجتماعی اخذ تسهیلات و تحت پوشش قرار گرفتن، پیدا کردن شغل و ایجاد اشتغال بوده است. آماده سازی جامعه جهت ورود زنان سرپرست خانوار به بازار کار، کسب اعتبارمالی و اجتماعی، فراهم بودن امکانات، آموزش و بازتوانی و حتی ایجاد مهارت های شغلی که در سازمان های حمایتی ارائه می شود، بسیار کمک کننده بوده است. همین امر باعث شده که آثار و پیامدهایی از جمله اشتغال، بالا رفتن احترام اجتماعی، اقتدارافزایی، درآمد، کسب و کار فعال دائمی، تأمین نیازها و تغییر موقعیت اجتماعی را در پی داشته باشد. پدیده مرکزی تمایل به نیاز توانمندی اقتصادی است. زنان سرپرست خانوار توانمند در زمینه ی اقتصادی از ابتدا تجربه و مهارت اقتصادی کافی و حتی آمادگی لازم جهت سرپرست شدن را نداشتند. توانمندی اقتصادی سبب کاهش محرومیت و طرد اجتماعی و ملحق شدن آنان به جامعه و گروه های اجتماعی شده است. علاوه بر این توانمندی اقتصادی موجب افزایش ظرفیت ایشان در بهبود وضعیت فردی و اجتماعی شد.
نتیجهگیری: عاملیت زنان در فرآیند توانمندی اقتصادی به عنوان نیروهای اجتماعی موثر باید مورد توجه سیاستگذاران قرار گیرد.